من چرا باید به یه نفر احتیاج داشته باشم که باهاش دو کلمه حرف بزنم؟
اصلا خودم با خودم میتونم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرف های خودمو راحت تر بفهمم!
اگه کسی به اینجا برسه نه دنبال کسی میگرده نه انتظار میکشه.

برچسبها: شخصی
بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
بهرام عاشقِ دختری بود و چون در شکار با تیر قابل بود اون دختر رو میبرد با خودش شکار، که خودی نشون بده.
دختر یه حیوونی رو نشونه میده و و از بهرام میخواد تیرو بزنه وسط پیشونیش که بهرام هم اینکارو میکنه اما دختر میگه که شاهکاری نکردی و یه حیوون دیگه ای رو نشون میده و میگه باید تیر رو طوری بزنی که از گوشش رد بشه و به پاش برسه یعنی تیر، گوش حیوون و پاشو به هم وصل کنه.
بهرام هم صبر میکه که حیوون با پاش پشت گوششو بخارونه و همون لحظه تیر رو میزنه و تیر، گوش و پای حیوون رو بهم وصل میکنه، درست همون چیزی که دختر میخواسته.
اما باز دختر میگه که تو کار خاصی نکردی و بهرام رو عصبانی میکنه.
بهرام هم میگه من شاهم ، این چه طور با من اینطور صحبت میکه و دستور تبعید دختر رو به یه بیابونی میده.
مقام عالی رتبه ی بهرام که دستور اجرای تبعید دختر رو داشته، دلش به حال دختر میسوزه و اونو به جای بیابون توی یه مزرعه پیش یه خانواده میزاره.
دختر که میره کنار رودخانه آب بیاره میبینه یه گاوی داره زایمان میکنه و وقتی زایمان کرد گاو و از بچه جدا میکنن و گاو مادر رو میفروشن.
دختر هم دلش به حال بچه گاو میسوزه و اونو کول میکنه و از تپه بالا میاره به سمت کلبش.
گاوه هر روز بزرگتر میشه و دختر هم و اینکارو هر روز میکنه تا اینکه یکی از مقام های عالی رتبه ی بهرام از اونجا رد میشه و دختر رو میبینه.
خیلی تعجب میکنه که یه دختر یه گاو رو به کول میگیره و از تپه بلند میکنه و موضوع رو به بهرام میگه.
بهرام هم میگه باعث خوشحالیه همچین زن تنومندی در قلمرو منه، اون دختر رو نزد من بیارین تا ازش تقدیر کنم.
وقتی دختر رو نزدش میارن، بهرام فورا دختر رو میشناسه و میگه تو چطور گاو به این سنگینی رو بلند میکنی؟
دختر هم میگه همونطور که تو با تمرین مداوم در شکار ماهر شدی منم با انجام هر روز اینکار به این قدرت رسیدم که میشه ضربالمثل:
کار نیکو کردن از پر کردن است
توی نقاشی، بهرام رو میبینیم که توی دربارش اون وسط نشسته و دختر هم با گاو روی کولش این داستان رو بسیار زیبا بیان کرده
منبع مطلب: صحبت های راهنما ی موزه در بازدید من از موزه ملی ایران واقع در وزارت امور خوارجه - خیابان جمهوری

برچسبها: شخصی
شخصیت تاریخی مجبوب من، شاه عباس
در زمان شاه عباس به دلیل وجود جاده ی ابریشم، چینی ها خیلی نفع کردن چون میتونستن هرچی بخوان با جاده ی ابریشم به اروپا صادر کنن و برای تشکر یه عالمه ظروف چینی به شاه عباس هدیه میدن.
شاه عباسم همه ی این ظروف رو مهر میکه و هدیه میده به شیخ صفیالدین که تو مجموعه اش نگه داره.
مهرش توی عکس مشخص نیس، اما هنگام بازید در موزه ی ملی ایران این مهر هارو روی همه ی ظروف می تونین ببینیم که بصورت برجسته اس یعنی روی ظروف به صورت خیلی ظریف تراشیدن " شاه عباس وقف شیخ صفیالدین"
بعضی از این ظروف طرح اژدهارو داره که خیلی این طرح اژدها تو چین محبوبه، حالا اگه اژدها دستش پینج تایی باشه یعنی امپراتوره اگه سه تایی باشه یعنی شاهزادس اگه دوتایی باشه یعنی درجش کمتره.
یه مدل دیگه این ظروف هم هست که ساده ست یعنی کرم و سفیده ولی وقتی بهش دقت میکنی زیرش طرح و نقاشی هس.
منبع مطلب: صحبت های راهنما ی موزه در بازدید من از موزه ملی ایران واقع در وزارت امور خوارجه - خیابان جمهوری

برچسبها: شخصی
نقاشی نبرد گنجه
ایران با روسیه دو تا جنگ داشته که توی هر دوتاش شکست میخوره. این نقاشی این دو جنگ رو نشون میده که مال زمان فتحعلی شاه هست.
نقاشی به اینصورت مصورِ دو جنگه :
در قسمت پایین نقاشی،جنگ اول هس که ایران بسیار مقاومت میکنه و یه جورایی سربازای روس رو سرکوب میکنه ولی شکست میخوره.
در سمت راست و وسط ِنقاشی، امتداد جنگ رو نشون میده که در واقع جنگ دوم هس.
توی جنگ دوم ایران کلا شکست میخوره چون روس ها سلاح گرم داشتن و ایران فقط سلاح سرد.
در سمت راست بالای نقاشی میبینیم که نقاش، توپ های روس رو کشیده که نشونه ی سلاح گرم روس هاس.
وسط نقاشی، پسرِ فتحلیشاه روی اسبش هست به اسم عباس میرزا که بر خلاف پدرش، خیلی توی جنگ با جون و دل جنگید و زحمت کشید.(عکس دوم)
فتحلیشاه اصن توی این جنگ ها هیچکاری نکرد و فقط یه گوشه ایستاد و نگاه کرد اما چون نقاش ، از شاه پول میگرفته و این نقاشی به دستور شاه کشیده شده، واسه ی همین فتحعلی رو بزرگ سمت چپِ نقاشی روی اسبش کشیده انگاری که جنگ روی انگشتش میچرخیده ولی همه فتحعلی رو با زناش میشناسن و همه میدونن هیچ کاری نکرده.
نکته نقاشی اینکه نقاش با اینکه میدونسته همه از شکست ایران در برابر روس ها با خبرند اما نخواسته توی نقاشی شکستِ ایران رو نشون بده و بیشتر، مقاومت ایران رو نشون داده.
نکته دیگر اینکه با دقت به اسب فتحعلی میبینیم، نصف اسب به رنگ نارنجی هس که نشونه یکی از رسم های قدیمیه چون در قدیم، نصف اسب رو با حنا رنگ میکردن به نشانه ی خون و نویی آلایشِ جنگ بوده.
منبع مطلب: صحبت های راهنما ی موزه در بازدید من از موزه ملی ایران واقع در وزارت امور خوارجه - خیابان جمهوری


برچسبها: شخصی
موتور سواری توی خیابون ولیعصر به خصوص، تو خنکی و خوشرنگی هوای عصر رو خیلی دوس دارم.
یه نمه بارونم بیاد که بوی بارون و خاکِ بارون زده تو هوا پُر بشه، دیگه هیچی نمیخوام.
موتور سرعتی بره، بعد قطره های بارون بخوره به صورتم یا وقتی از کنار میریم، این برگ های درخت که خیسم شده بخوره بهم، دیگه اصن نمیخوام مسیر تموم بشه.

برچسبها: شخصی
